وانشات ا.ت و تایجو (عشق یا نفرت) [پارت دوم]
ا.ت: ت-تایجو... (با صدای آرام)
تایجو: چیه؟ (خشن و عصبی)
ا.ت: یه چیزی میخواستم ازت... م-میشه فردا با دوستام برم بیرون؟
تایجو عصبانی شد. دستشو محکم روی میز کوبید که ظرفا تکون خوردن و ا.ت ترسید. با صدای بلند و عصبانی گفت
تایجو: چیییی؟ چه غلطا. مگه قبلا بهت نگفتم تو حق نداری با کسی بجز من بیرون بری.
ا.ت: ولی-ولی اونا دوستامن (با ترس)
تایجو: بیخود.. این بحث و همینجا تموم کن. هیچ جا نمیری (جدی و همچنان عصبانی)
تایجو غذاشو تموم کرد و از صندلی بلند شد و رفت اتاقش. بغض گلوی ا.ت رو خفه کرد. شام نخورد و میز رو جمع کرد. بی صدا گریه میکرد و ظرفا رو میشست که یهو یه لیوان از دستش افتاد و شکست. خم شد و اونارو جمع کرد که خورده شیشه ها دستشو بریدن.
ا.ت: آه (با صدای کمی بلند)
تایجو از اتاقش اومد و با صدای بلند و عصبانی گفت
تایجو: چخبرههه؟؟ چقد سرو صدا گذاشتی
تایجو دید که لیوان روی کاشی شکسته و دست ا.ت خون میاد و گریه میکنه. تایجو دندوناشو روی هم فشار داد و عصبانی تر شد
تایجو: تو چقد بی دست و پایی. همه جارو به گند کشیدی.
پایان پارت دوم
تایجو: چیه؟ (خشن و عصبی)
ا.ت: یه چیزی میخواستم ازت... م-میشه فردا با دوستام برم بیرون؟
تایجو عصبانی شد. دستشو محکم روی میز کوبید که ظرفا تکون خوردن و ا.ت ترسید. با صدای بلند و عصبانی گفت
تایجو: چیییی؟ چه غلطا. مگه قبلا بهت نگفتم تو حق نداری با کسی بجز من بیرون بری.
ا.ت: ولی-ولی اونا دوستامن (با ترس)
تایجو: بیخود.. این بحث و همینجا تموم کن. هیچ جا نمیری (جدی و همچنان عصبانی)
تایجو غذاشو تموم کرد و از صندلی بلند شد و رفت اتاقش. بغض گلوی ا.ت رو خفه کرد. شام نخورد و میز رو جمع کرد. بی صدا گریه میکرد و ظرفا رو میشست که یهو یه لیوان از دستش افتاد و شکست. خم شد و اونارو جمع کرد که خورده شیشه ها دستشو بریدن.
ا.ت: آه (با صدای کمی بلند)
تایجو از اتاقش اومد و با صدای بلند و عصبانی گفت
تایجو: چخبرههه؟؟ چقد سرو صدا گذاشتی
تایجو دید که لیوان روی کاشی شکسته و دست ا.ت خون میاد و گریه میکنه. تایجو دندوناشو روی هم فشار داد و عصبانی تر شد
تایجو: تو چقد بی دست و پایی. همه جارو به گند کشیدی.
پایان پارت دوم
۶.۴k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.